سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرچه بدان بسنده کردن توان ، بس بود همان . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :53
بازدید دیروز :14
کل بازدید :57285
تعداد کل یاداشته ها : 141
103/9/2
1:1 ع

خدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است.بنده: خدایا ! خسته ام! نمی توانم.خدا: بنده ی من، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان.بنده: خدایا ! خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم...خدا: بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوانبنده: خدایا سه رکعت زیاد استخدا: بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوانبنده: خدایا ! امروز خیلی خسته ام! آیا راه دیگری ندارد؟خدا: بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا اللهبنده: خدایا!من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد!خدا: بنده ی من همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا اللهبنده: خدایا هوا سرد است!نمی توانم دستانم را از زیر پتو در بیاورمخدا: بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب می کنیمبنده اعتنایی نمی کند و می خوابدخدا: ملائکه ی من! ببینید من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است چیزی به اذان صبح نماندهاو را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزدهملائکه: خداوندا! دوباره او را بیدار کردیم ،اما باز خوابیدخدا: ملائکه ی من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توستملائکه: پروردگارا! باز هم بیدار نمی شود!خدا: اذان صبح را می گویند هنگام طلوع آفتاب است ای بنده ی من بیدار شونماز صبحت قضا می شود خورشید از مشرق سر بر می آوردملائکه:خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی؟خدا: او جز من کسی را ندارد...شاید توبه کرد...خدا: بنده ی من! تو به هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم

 

که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صدها خدا داری. 

 


چادر